۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

ققنوس بر فراز سبلان






از مصر می آیی؟ یا آتن
از سرزمین رومیان؟
و یا هند یا چین؟
و یا سرزمین پارسیان؟

از کجا می آیی که بالهایت اینچنین به خون آغشته اند؟
درد کدامین سرزمین را در فراز کوهها فریاد می کشی؟
و صدای جیغ دخترکان نابالغ و زنان کدام سرزمین را جیغ میکشی؟
و بوی کِز کهنه تاریخ سوخته در شعله های آتش دیوانگی از کدام سرزمین را می دهی؟

بنشین بر خلوتگاهت
بنشین بر فراز سبلان
و آرام گیر
و بگذار تا درد و خون و آتش و اشک
روایت کنند بر
بر سنگهای آرام سبلان

کدام سالها؟
از تیغ کدام سالهای ترس و دلهره کودکان و پیران گذشته ای؟
که با چشمان پرهراس به امتداد افق خیره می شوی؟
و صدای انفجار مهیب بمب های کدام خودکامه را بلعیده ای
تا بر آیندگان فریادش کشی؟

آرزوهای مرده زندانیان از اعماق کدام سیاه چاله ها
و تو در توی کدام زندان ها را در سینه داری؟
که کودکمان را از آغاز آرزوهای مرده می بخشی؟

ققنوس ای پرنده خاکستر
ققنوس ای پرنده آتش
ای پرنده رویای انسان

بیا و آرام گیر
ولحظه ای خود را به آرامش سنگهای بلندای سبلان بسپار


تلخی زخم دشته کدام نابرادر را بر پشتت چشیده ای؟
که قرار نشستنت نیست!
صدای زچه های زندانیان کدام بند، امان آرام گرفتنت را نمی دهند؟
اشک های خاک آلود کودکان شرم و تجاوز کدام محله از چشمانت سرازیر است؟

بنشین ای پرنده رویای انسان
و خود را به آرامش آغوش سینه سنگهای سبلان بسپار

تنها اگر فرصتی باشد برای آرامش
اینجاست بر بلندی های سبلان



۱ نظر:

  1. سلام
    آفرين براين طبع زيباوقلم شيوا
    خوشحالم كه ازسراتفاق وبلاگتون
    رادركلوپ شاملوي بزرگ پيداكردم

    پاسخحذف